اشعث بن قیس کندیاَشْعَثِ بْنِ قَیسِ کِنْدی، ابومحمد (د ح ۴۰ یا ۴۱ق/۶۶۰ یا ۶۶۱م)، از مردان مشهور در تاریخ نیمه نخست سده ۱ق. فهرست مندرجات۲ - معرفی قبیله کنده ۳ - نام و سلسله نسب اشعث ۴ - ولادت ۵ - اشعث پیش از مسلمانی ۶ - مسلمان شدن اشعث ۷ - درگیری کندیان با سپاهیان زیاد ۸ - فتح عراق بدست اشعث ۹ - شرکت در نبرد قادسیه و یرموک ۱۰ - اقامت در کوفه ۱۱ - اشعث در دوره خلافت عثمان و حضرت علی ۱۲ - دلیل پیوستن اشعث به حضرت علی ۱۳ - اشعث در منصب فرماندهی سپاه ۱۴ - نقش اشعث در جریان حکمیت ۱۵ - ممانعت اشعث از جنگ با معاویه ۱۶ - نقش اشعث در توطئه شهادت حضرت علی ۱۷ - اشعث از اشراف و ثروتمندان کوفه ۱۸ - اشعث از صحابه ۱۹ - نقش فرزندان اشعث در حوادث سیاسی ۲۰ - تفاوت اشعث بن قیس با اشعث بن سعد ۲۱ - فهرست مطالب ۲۲ - پانویس ۲۳ - منبع ۱ - بزرگ قبیله کندهوی بزرگ قبیله پر نفوذ کنده ، از آغاز مسلمانی تا هنگام مرگ در بسیاری حوادث نقش عمده داشت و میتوان گفت که حضور او در پارهای مواقع خود حادثه ساز بود. ملکداری و فرمانروایی در خاندان او سابقهای دراز داشت و به همین سبب توجه به وضع و موقعیت قبیله کنده در شبه جزیره عربستان ، برای شناخت بسیاری از رفتارها و مواضع سیاسی اشعث مهم مینماید. ۲ - معرفی قبیله کندهقبیله کنده از اعراب جنوبی در حدود سده ۵م به نجد و یمامه مهاجرت کردند و در آن ناحیه حکومتی برپای داشتند که میان دو دولت دستنشانده ایران و روم یعنی لخمیان و غسانیان قرار گرفت. [۱]
پیگولوسکایا، اعراب در حدود مرزهای روم شرقی و ایران، ج۱، ص۲۹۲-۳۰۱، ترجمه عنایت الله رضا، تهران، ۱۳۷۲ش.
[۲]
تقیزاده، حسن، ج۱، ص۱۲۱ به بعد، از پرویز تا چنگیز، تهران، ۱۳۴۹ش.
[۳]
تقیزاده، حسن، ج۱، ص۱۳۴ به بعد، از پرویز تا چنگیز، تهران، ۱۳۴۹ش.
جنگهای ایران و روم در احوال و روابط این دولتها بس مؤثر بود؛ به ویژه جنگهای کندیان و لخمیان که به انقراض کندیان انجامید، از وقایع مهم شبه جزیره عربی در سده ۶م است. با اینهمه، به نظر میرسد که قدرت و نفوذ کندیان به کلی مضمحل نشد، زیرا در منابع تاریخی مربوط به حوادث صدر اسلام و اندکی بیشتر از آن از اهمیت ملوک کنده و کندیان سخنها هست و برخی از مورخان، سلسله ملوک کنده را تا اشعث بن قیس رساندهاند. [۴]
حمزه اصفهانی، ج۱، ص۱۱۲.
[۵]
مجمل التواریخ و القصص، بهکوشش محمدتقی بهار، ج۱، ص۱۷۹، تهران، ۱۳۱۸ش.
در واقع اشعث به عنوان مهمترین بازمانده ملوک کنده، در هر حادثهای به دنبال به دست آوردن موقعیت پیشین نیاکان خویش بود. نکتهای بس مهم که میبایست از آغاز مطالعه زندگی سیاسی او تا به هنگام مرگش همواره بدان توجه کرد.۳ - نام و سلسله نسب اشعثاشعث همچون نیایش، معدی کرب نام داشت و اشعث (مرد ژولیده موی) لقب او بود [۸]
ذهبی، محمد، ج۲، ص۳۸، سیر اعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت، ۱۴۰۴ق/ ۱۹۸۴م.
[۹]
ابن حجر، احمد، ج۱، ص۵۱، الاصابه، قاهره، ۱۳۲۸ق.
چنانکه پدرش قیس نیز لقب «اشجّ» (شکسته پیشانی) داشت. [۱۱]
ابن ابی الحدید، عبدالحمید، ج۱، ص۲۹۲، شرح نهج البلاغه، به کوشش محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۷۸ق/۱۹۵۹م.
سلسله نسب اشعث را تا نیای بزرگ قبیله کنده، برخی مآخذ به ترتیب آوردهاند. [۱۲]
ابن عبدالبر، یوسف، الاستیعاب، به کوشش علی محمد بجاوی، قاهره، ۱۳۸۰ق/۱۹۶۰م.
[۱۳]
ابن ابی الحدید، عبدالحمید، ج۱، ص۲۹۲، شرح نهج البلاغه، به کوشش محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۷۸ق/۱۹۵۹م.
[۱۴]
پیگولوسکایا، ص۳۵۵، که جدولی از سلسله نسب او به دست داده است، اعراب در حدود مرزهای روم شرقی و ایران، ترجمه عنایت الله رضا، تهران، ۱۳۷۲ش.
۴ - ولادتاشعث در حضرموت چشم به جهان گشود و با توجه به سن وی به هنگام مرگ (۶۳ سال)، میتوان گفت که در حدود ۵۹۶م به بعد زاده شده است. بنابراین باید گفت که وی به هنگام هجرت پیامبر صلیاللهعلیهوآله حدود ۲۵ سال داشته است. ۵ - اشعث پیش از مسلمانیاز اخبار اشعث تا پیش از مسلمانی او، این اندازه میدانیم که وی به خونخواهی پدرش، قیس اشج ، با بنی مراد به جنگ برخاست، اما شکست خورد و به اسارت درآمد و فدیه هنگفتی که آن را ۳ هزار شتر گفتهاند - و بعدها ضرب المثل گردید - داد و آزاد شد [۱۵]
کلبی، هشام، ج۱، ص۷۸- ۷۹، نسب معدو الیمن الکبیر، به کوشش محمود فردوس العظم، دمشق، دارالیقظة العربیه.
۶ - مسلمان شدن اشعثدر « سنة الوفود » (۹ق)، اشعث بن قیس نیز همراه تنی چند از بزرگان کنده به مدینه درآمد و اسلام آورد، [۱۹]
ابن هشام، عبدالملک، ج۴، ص۲۳۲، السیرة النبویه، به کوشش مصطفی سقا و دیگران، بیروت، داراحیاء التراث العربی.
[۲۲]
کلبی، ج۱، ص۶۸، ( که به اسامی برخی از اعضای این هیأت اشاره میکند) هشام، نسب معدو الیمن الکبیر، به کوشش محمود فردوس العظم، دمشق، دارالیقظة العربیه.
اما چندان روشن نیست که آیا اشعث بر این هیأت ریاست داشته است یا نه؟ اما از گفته خود او در این باره چنین بر میآید که دیگران برتری او را قبول داشتهاند. به هر حال «اسلام» اشعث و کندیان دیری نپایید و تیرههایی از کنده که از پیش از وفات حضرت رسول صلیاللهعلیهوآله سرکشی آغاز کرده بودند، در زمره مرتدان در آمدند. اشعث نیز خود در پاسخ زید بن لبید که خبر وفات حضرت رسول صلیاللهعلیهوآله و خلیفگی ابوبکر را به او میداد و خواستار بیعت او بود، روی خوشی نشان نداد. [۲۴]
واقدی، محمد، ج۱، ص۹۴، الردة، به روایت ابن اعثم کوفی، به کوشش محمد حمیدالله، پاریس، ۱۴۰۹ق/۱۹۸۹م.
[۲۵]
ابن حبیش، عبدالرحمان، ج۱، ص۱۳۲، الغزوات، به کوشش سهیل زکار، دمشق، ۱۴۱۲ق/۱۹۹۲م.
امتناع اشعث از پاسخ صریح و روشن، نشان از زیرکی او دارد. [۲۶]
واقدی، محمد، ج۱، ص۹۸ – ۹۹، الردة، به روایت ابن اعثم کوفی، به کوشش محمد حمیدالله، پاریس، ۱۴۰۹ق/۱۹۸۹م.
[۲۷]
واقدی، محمد، ج۱، ص۱۰۲، الردة، به روایت ابن اعثم کوفی، به کوشش محمد حمیدالله، پاریس، ۱۴۰۹ق/۱۹۸۹م.
[۲۸]
واقدی، محمد، ج۱، ص۱۰۶، الردة، به روایت ابن اعثم کوفی، به کوشش محمد حمیدالله، پاریس، ۱۴۰۹ق/۱۹۸۹م.
[۲۹]
بلاذری، احمد، ج۱، ص۱۰۱، فتوح البلدان، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۶۳م.
[۳۰]
ابن حبیش، عبدالرحمان، ج۱، ص۱۳۵، الغزوات، به کوشش سهیل زکار، دمشق، ۱۴۱۲ق/۱۹۹۲م.
گویا اشعث منتظر سرکوب این تیرهها بود تا ریاست خود را تثبیت کند. به همین سبب وقتی بازماندگان دیگر تیرهها پس از نبرد با زیاد به سوی اشعث آمدند، او همراهی و یاری ایشان را مشروط به این دانست که وی را «ملک» خویش گردانند و آنان نیز او را «ملک» خواندند و « تاج » بر سرش نهادند. [۳۱]
به نقل از مداینی، ابوهلال عسکری، ج۱، ص۲۴۹، حسن، الاوائل، به کوشش محمدسید وکیل، مدینه، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۶م.
[۳۲]
واقدی، ج۱، ص۱۱۵، ( او تاج نیایش را بر سر نهاده بود) محمد، الردة، به روایت ابن اعثم کوفی، به کوشش محمد حمیدالله، پاریس، ۱۴۰۹ق/۱۹۸۹م.
[۳۳]
بلاذری، احمد، ج۱، ص۱۰۱، فتوح البلدان، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۶۳م.
[۳۴]
طبری، تاریخ، ج۳، ص۳۳۴.
۷ - درگیری کندیان با سپاهیان زیادنخستین درگیری کندیان به سرکردگی اشعث با سپاهیان زیاد به شکستزیادانجامید، [۳۵]
واقدی، محمد، ج۱، ص۱۰۷، الردة، به روایت ابن اعثم کوفی، به کوشش محمد حمیدالله، پاریس، ۱۴۰۹ق/۱۹۸۹م.
اماسپساشعث و کندیانشکست خوردند و به قلعهای پناه بردند. اشعث که به دشواری افتاده بود، در برابر تسلیم قلعه، برای خود و خانوادهاش از زیاد امان خواست و زیاد پذیرفت. [۳۷]
ابن حبیش، عبدالرحمان، ج۱، ص۱۳۷- ۱۳۸، الغزوات، به کوشش سهیل زکار، دمشق، ۱۴۱۲ق/۱۹۹۲م.
[۳۸]
واقدی، محمد، ج۱، ص۱۱۴، الردة، به روایت ابن اعثم کوفی، به کوشش محمد حمیدالله، پاریس، ۱۴۰۹ق/۱۹۸۹م.
[۳۹]
واقدی، محمد، ج۱، ص۱۱۵، الردة، به روایت ابن اعثم کوفی، به کوشش محمد حمیدالله، پاریس، ۱۴۰۹ق/۱۹۸۹م.
[۴۰]
ابن حجر، احمد، ج۲، ص۲۵۸، الاصابه، قاهره، ۱۳۲۸ق.
هم گفتهاند که اشعث در ستاندن امان برای خود و خانوادهاش، با نیرنگی کندیان را استثنا کرد و به همین سبب مورد لعن و نفرین ایشان قرار گرفت و حتی به او لقب «عرف النار» به معنی پیمان شکن داده شد. [۴۱]
واقدی، محمد، ج۱، ص۱۱۶-۱۱۷، الردة، به روایت ابن اعثم کوفی، به کوشش محمد حمیدالله، پاریس، ۱۴۰۹ق/۱۹۸۹م.
[۴۳]
ابن حبیش، عبدالرحمان، ج۱، ص۱۳۸، الغزوات، به کوشش سهیل زکار، دمشق، ۱۴۱۲ق/۱۹۹۲م.
۸ - فتح عراق بدست اشعثاشعث را با دیگر اسیران به مدینه آوردند، اما ابوبکر آزادشکرد و خواهرخود را به ازدواج ویدرآورد، [۴۴]
واقدی، محمد، ج۱، ص۱۲۳-۱۲۴، الردة، به روایت ابن اعثم کوفی، به کوشش محمد حمیدالله، پاریس، ۱۴۰۹ق/۱۹۸۹م.
[۴۵]
ابن حبیش، عبدالرحمان، ج۱، ص۱۳۹-۱۴۰، الغزوات، به کوشش سهیل زکار، دمشق، ۱۴۱۲ق/۱۹۹۲م.
[۴۶]
طبری، تاریخ، ج۳، ص۳۳۹.
گرچه بعداً از آن کار پشیمان شد. [۴۷]
یعقوبی، احمد، ج۲، ص۱۳۷، تاریخ، بیروت، دارصادر.
[۴۸]
بلاذری، احمد، ج۱، ص۱۰۴، فتوح البلدان، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۶۳م.
اشعث در مدینه ماند و در عهد عمربن خطاب ، به هنگام فتح عراق ، به یاری سعد ابی وقاص فرستاده شد. [۵۰]
بلاذری، احمد، ج۱، ص۲۵۷، فتوح البلدان، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۶۳م.
[۵۱]
خطیب بغدادی، احمد، ج۱، ص۱۹۶، تاریخ بغداد، قاهره، ۱۳۴۹ق.
[۵۲]
ابن عبدالبر، یوسف، ج۱، ص۱۳۴، الاستیعاب، به کوشش علی محمد بجاوی، قاهره، ۱۳۸۰ق/۱۹۶۰م.
اشعث با فتح عراق یعنی سرزمینی که سالها پیش پدرانش بر سر آن با ملوک حیره جنگیده، و حتی مدتی نیز آنجا را از چنگ ایشان به در آورده بودند، [۵۳]
نولدکه، تئودور، ج۱، ص۳۱۹، تاریخ ایرانیان و عربها در زمان ساسانیان، ترجمه عباس زریاب، تهران، ۱۳۶۰ش.
[۵۴]
پیگولوسکایا، اعراب در حدود مرزهای روم شرقی و ایران، ج۱، ص۳۰۴، ترجمه عنایت الله رضا، تهران، ۱۳۷۲ش.
[۵۵]
پیگولوسکایا، اعراب در حدود مرزهای روم شرقی و ایران، ج۱، ص۳۳۴- ۳۳۵، ترجمه عنایت الله رضا، تهران، ۱۳۷۲ش.
مجالی خوب برای فعالیت به دست آورد.۹ - شرکت در نبرد قادسیه و یرموکاشعث در نبرد قادسیه نیز شرکت داشت و درفش کنده با او بود. در نبرد یرموک نیز شرکت کرد و یک چشم خود را از دست داد [۶۰]
ابن عدیم، عمر، ج۴، ص۱۸۹۰، بغیة الطلب، به کوشش سهیل زکار، دمشق، ۱۴۰۹ق/۱۹۸۸م.
۱۰ - اقامت در کوفهاشعث از نخستین کسانی است که پس از بنای کوفه در آنجا اقامت گزید. البته با توجه به اهمیت عراق برای کندیان شگفتآور نیست که بیشتر تیرههای کنده نیز در عراق و به خصوص کوفه که فاصله اندکی با حیره پیشین داشت، ساکن شدند. [۶۲]
کلبی، هشام، ج۱، ص۱۴۱-۱۴۲، نسب معدو الیمن الکبیر، به کوشش محمود فردوس العظم، دمشق، دارالیقظة العربیه.
۱۱ - اشعث در دوره خلافت عثمان و حضرت علیاشعث در دوره خلافت عثمان عامل آذربایجان شد و از کسانی بود که خلیفه بر هر یک از ایشان ناحیهای را به اقطاع داد. [۶۳]
بلاذری، احمد، ج۱، ص۲۷۳-۲۷۴، فتوح البلدان، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۶۳م.
چون امیرالمؤمنین علی علیهالسلام خلافت یافت، اشعث بر ولایت آذربایجان و ارمنیه باقی ماند. [۶۶]
بلاذری، احمد، ج۱، ص۲۰۵، فتوح البلدان، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۶۳م.
[۶۷]
بلاذری، احمد، ج۱، ص۳۲۷، فتوح البلدان، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۶۳م.
پس از واقعه جمل ، امام علی علیهالسلام بدو امر فرمود تا اموال آذربایجان را تسلیم کند. [۶۸]
نصربن مزاحم، وقعة صفین، ج۱، ص۲۰-۲۱، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، ۱۳۸۲ق/۱۹۶۲م.
[۶۹]
یعقوبی، احمد، ج۲، ص۲۰۰، تاریخ، بیروت، دارصادر.
[۷۰]
بخشی از این نامه در، نهج البلاغه، نامه ۵.
بنابراین، روایتی که در آن از حضور او در جمل یاد شده، صحیح به نظر نمیرسد [۷۱]
ابن حبیب، محمد، ج۱، ص۲۹۱-۲۹۲، المحبر، به کوشش ایلزه لیشتن اشتتر، حیدرآباد دکن، ۱۳۶۱ق/۱۹۴۲م.
اما در جنگ صفین به دستور امام علی علیهالسلام حضور یافت. [۷۲]
بلاذری، احمد، ج۲، ص۲۹۶، انساب الاشراف، به کوشش محمدباقر محمودی، بیروت، ج ۲، ۱۳۹۴ق/ ۱۹۷۴م.
۱۲ - دلیل پیوستن اشعث به حضرت علیدرست است که اشعث در نبرد با سرکشان شام و عراق، به امام علی علیهالسلام پیوست، اما چنانکه روایات موجود نشان میدهند، امام علیعلیهالسلام و پیروان صادق آن حضرت، به وی اعتمادی نداشتند. در واقع چنانکه از لابه لای روایات مغشوش و بازمانده از این دوره میتوان دریافت، نوعی تعصب ، اشعث را ناچار از پیوستن به سپاه عراق کرد: بنابر روایتی، وی همان هنگام که در آذربایجان امر امام علی علیهالسلام در خصوص تسلیم اموال را دریافت کرد، خواست به معاویه ملحق شود [۷۴]
نصربن مزاحم، وقعة صفین، ج۱، ص۲۰-۲۱، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، ۱۳۸۲ق/۱۹۶۲م.
و حتی بنابر روایتی دیگر، از همین هنگام با معاویه بنای مکاتبه گذارد. [۷۵]
بلاذری، احمد، ج۲، ص۲۹۶، انساب الاشراف، به کوشش محمدباقر محمودی، بیروت، ج ۲، ۱۳۹۴ق/ ۱۹۷۴م.
اما چون با یارانش رایزنی کرد، آنها پیوستن به شامیان را تقبیح کردند و اشعث از آن رأی بازگشت. چنین مینماید که کندیان از همین هنگام معاویه را جانشین ملوک غسانی میدیدهاند و دوباره رقابتها و نزاعهای کندی - غسانی در پوشش عراقی - شامی یکباره سر بر آورد و شاید این نشانه جایگزینی نوعی تعصب شهری بر تعصب قبیلگی باشد. بنابراین، پیوستن اشعث به امام علی علیهالسلام از آن رو بود که وی به عنوان رئیس قبیله کنده، ناچار بود موقعیت جغرافیایی قبیله خویش را حفظ کند.۱۳ - اشعث در منصب فرماندهی سپاهامام علی علیهالسلام برای رعایت سنت حضرت رسول صلیاللهعلیهوآله که پیوندهای قبیلگی را تا حد ممکن فرو میگذاشت و هم به سبب بی اعتمادی به اشعث، خواست ریاست کنده و ربیعه را که با اشعث بود، به حسان بن مخدوج بسپارد، اما مالک اشتر نخعی و عدی بن حاتم طایی امام را از آن کار بازداشتند. [۷۸]
که میگوید ریاست کنده به حجربن عدی پیشنهاد شد، دینوری، ج۱، ص۲۲۴، احمد، الاخبار الطوال، به کوشش عبدالمنعم عامر، قاهره، ۱۹۶۰م.
در حالی که معاویه میکوشید اشعث را به سبب بی اعتنایی امام به او، به سوی خود جلب کند، امام علیعلیهالسلام اشعث را به فرماندهی بخشی از سپاه گماشت. [۸۰]
نصربن&z/spanzwnj؛ بهwnj؛ مزاحم، وقعة صفین، ج۱، ص۲۰۵، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، ۱۳۸۲ق/۱۹۶۲م.
۱۴ - نقش اشعث در جریان حکمیتدر نخستین برخورد که لشکریان شام شریعه فرات را بر سپاه امام علیهالسلام بستند، اشعث بن قیس با اجازه امیرالمؤمنین علیهالسلام آنجا را از تسلط لشکر شام به در آورد. [۸۲]
نصربن مزاحم، وقعة صفین، ج۱، ص۱۶۵-۱۶۷، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، ۱۳۸۲ق/۱۹۶۲م.
در طی درگیریهای پراکنده دیگر هم نیز اشعث از خود رشادتهایی نشان داد تا در گرماگرم نبرد که معاویه شکست را نزدیک میدید، برادر خود عتبة بن ابی سفیان را با پیشنهاد ترک جنگ نزد اشعث فرستاد. با آنکه اشعث در این مذاکرات امام عzwnj;، تاریخzwnj; مدتیlt;/refmistakeلیعلیهالسلام را ستود و در باره ترک مخاصمه پاسخ مثبت نداد، [۸۸]
نصربن مزاحم، وقعة صفین، ج۱، ص۴۰۸-۴۱۰، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، ۱۳۸۲ق/۱۹۶۲م.
اما در شب لیلة الهریر که نزدیک بود سپاهیان امام علیهالسلام کار جنگ را یکسره کنند، اشعث در جمع کندیان به پا خاست و ضمن خطبهای، با لحنی مصلحت جویانه خواستار ترک خونریزی بیشتر شد. بنابر این روایات، تا خبر خطبه اشعث به معاویه رسید، دستور داد تا قرآن ها را فراز نیزهها کنند. [۸۹]
نصربن مزاحم، وقعة صفین، ج۱، ص۴۸۰-۴۸۱، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، ۱۳۸۲ق/۱۹۶۲م.
در روایت یعقوبی ، صریحاً از مکاتبه و ارتباط اشعث و معاویه در این باره یاد شده است. [۹۱]
یعقوبی، احمد، ج۲، ص۱۸۸- ۱۸۹، تاریخ، بیروت، دارصادر.
پس از این ماجرا اشعث از امیرالمؤمنین علی علیهالسلام به تأکید میخواست که پیشنهاد «دعوت به کتاب الله» را بپذیرد و گفتهاند که او و گروهی از کندیان بیش از هر کس دیگری خواستار ترک مخاصمه بودند. [۹۲]
نصربن مزاحم، وقعة صفین، ج۱، ص۴۸۲-۴۸۴، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، ۱۳۸۲ق/۱۹۶۲م.
اشعث همچنین نظر معاویه را در باب قرار دادن یک حَکَم از شام و دیگری از عراق پسندید و همراه کندیان ابوموسی اشعری را برگزید و با حکمیت ابن عباس یا مالک اشتر به عنوان نماینده از سوی امام علی علیهالسلام و عراقیان مخالفت کرد. [۹۵]
نصربن مزاحم، وقعة صفین، ج۱، ص۴۹۹-۵۰۰، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، ۱۳۸۲ق/۱۹۶۲م.
[۹۶]
بلاذری، احمد، ج۲، ص۳۳۳، انساب الاشراف، به کوشش محمدباقر محمودی، بیروت، ج ۲، ۱۳۹۴ق/ ۱۹۷۴م.
[۹۸]
ابن اعثم کوفی، احمد، ج۴، ص۲-۴، الفتوح، حیدرآباد دکن، ۱۳۸۹ق/۱۹۶۹م.
[۹۹]
اسکافی، محمد، ج۱، ص۱۷۲، المعیار و الموازنه، به کوشش محمدباقر محمودی، بیروت، ۱۴۰۲ق/۱۹۸۱م.
به روایت یعقوبی، وقتی بر سر لقب «امیرالمؤمنین» برای امام علیعلیهالسلام هنگام نوشتن صلح نامه میان نمایندگان دو سپاه اختلاف افتاد، اشعث از کسانی بود که خواستار محو این لقب در آن نامه شد و مالک اشتر سخت به او اعتراض کرد. [۱۰۰]
یعقوبی، احمد، ج۲، ص۱۸۹، تاریخ، بیروت، دارصادر.
با آنکه در گزارشهای تاریخی موجود از ماجرای حکمیت ، نقش اشعث به خوبی آشکار است، اما جالب توجه است که در نظرگاههای باقی مانده از گروهی از خوارج سده ۲ و ۳ق، یعنی اباضیه ، در باب قضیه حکمیت کوچکترین اشارهای به نقش اشعث نشده است [۱۰۱]
ابوقحطان، خالد، ج۱، ص۱۱۱ به بعد، «سیره»، ضمن السیر و الجوابات، به کوشش سیده اسماعیل کاشف، عمان، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
[۱۰۲]
ابن سلام اباضی، بدء الاسلام و شرائع الدین، ج۱، ص۱۰۶، به کوشش ورنر شوارتز و سالم بن یعقوب، ویسبادن، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶م.
حال آنکه یکی از اباضیان معاصر، با توجه به پارهای از روایتهای تاریخی، کل ماجرای حکمیت را ساخته و پرداخته اشعث و عمرو بن عاص و معاویه میداند. [۱۰۳]
سلیمان بن داوود، الخوارج هم انصار الامام علی علیهالسلام، ج۱، ص۸۱ به بعد، قسنطینه، ۱۴۰۳ق.
۱۵ - ممانعت اشعث از جنگ با معاویهبه هر حال با ظهور گرایش خوارج که امام علی علیهالسلام تا سر حد ممکن کوشید با ایشان مدارا کند، اشعث از کسانی بود که اعتقاد داشتند باید پیش از آغاز دوباره جنگ با معاویه، نخست با خوارج نهروان جنگید. [۱۰۴]
بلاذری، احمد، ج۲، ص۳۶۸، انساب الاشراف، به کوشش محمدباقر محمودی، بیروت، ج ۲، ۱۳۹۴ق/ ۱۹۷۴م.
پس از نبرد نهروان ، امام علیهالسلام یاران را به جنگ با معاویه خواند، اما اشعث خستگی از جنگ را بهانه آورد و سخنان او نیز در سپاهیان تأثیری بسزا کرد و به همین سبب امام علیهالسلام راهی کوفه شد. [۱۰۶]
ابراهیم بن محمد ثقفی، الغارات، ج۱، ص۲۴- ۲۵، به کوشش جلالالدین محدث ارموی، تهران، ۱۳۵۵ش.
[۱۰۸]
ابن عدیم، عمر، ج۴، ص۱۹۱۱، بغیة الطلب، به کوشش سهیل زکار، دمشق، ۱۴۰۹ق/۱۹۸۸م.
۱۶ - نقش اشعث در توطئه شهادت حضرت علیواپسین نکته در زندگی اشعث، مسأله ارتباط او با ابن ملجم و نقش او در توطئه شهادت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام است که از لابهلای گزارشهای مغشوش منابع نمیتوان به نتیجه قانع کنندهای دست یافت. البته امیرالمؤمنین علیهالسلام به اشعث اعتمادی نداشت؛ حتی یک بار امام علی علیهالسلام بر منبر کوفه، با اشعث به تندی سخن گفت. [۱۱۰]
نهج البلاغه، خطبه ۱۹.
[۱۱۱]
ابوالفرج اصفهانی، علی، ج۸، ص۱۵۹، الاغانی، قاهره، دارالکتب المصریه.
[۱۱۲]
ابن ابی الحدید، عبدالحمید، ج۱، ص۲۹۱، شرح نهج البلاغه، به کوشش محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۷۸ق/۱۹۵۹م.
[۱۱۳]
ابن ابی الحدید، عبدالحمید، ج۱، ص۲۹۷، شرح نهج البلاغه، به کوشش محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۷۸ق/۱۹۵۹م.
[۱۱۴]
مبرد، محمد، ج۲، ص۵۷۹، الکامل، به کوشش محمد احمد دالی، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
[۱۱۵]
ابراهیم بن محمد ثقفی، الغارات، ج۲، ص۵۰۰ -۵۰۱، به کوشش جلالالدین محدث ارموی، تهران، ۱۳۵۵ش.
همچنین گفتهاند یک بار اشعث، امام علیهالسلام را تهدید به مرگ کرد. [۱۱۶]
ابوالفرج اصفهانی، علی، ج۱، ص۳۴، مقاتل الطالبیین، به کوشش احمد صقر، قاهره، ۱۳۶۸ق/۱۹۴۹م.
[۱۱۷]
ابن عدیم، عمر، ج۴، ص۱۹۱۴، بغیة الطلب، به کوشش سهیل زکار، دمشق، ۱۴۰۹ق/۱۹۸۸م.
[۱۱۸]
ذهبی، محمد، ج۲، ص۴۰-۴۱، سیر اعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت، ۱۴۰۴ق/ ۱۹۸۴م.
از آن سوی به نظر میرسد که ابن ملجم از طریق تحلیف یا خویشاوندی از طرف مادر با کنده ارتباط داشته، [۱۱۹]
کلبی، هشام، ج۱، ص۱۲۱، نسب معدو الیمن الکبیر، به کوشش محمود فردوس العظم، دمشق، دارالیقظة العربیه.
[۱۲۰]
بلاذری، احمد، ج۲، ص۴۰۲، انساب الاشراف، به کوشش محمدباقر محمودی، بیروت، ج ۲، ۱۳۹۴ق/ ۱۹۷۴م.
[۱۲۱]
بلاذری، احمد، ج۲، ص۴۸۹، انساب الاشراف، به کوشش محمدباقر محمودی، بیروت، ج ۲، ۱۳۹۴ق/ ۱۹۷۴م.
[۱۲۲]
طبری، تاریخ، ج۶، ص۳۴۶.
و شاید به همین سبب وقتی ابن ملجم از مصر به کوفه آمد، در منزل اشعث سکنی گزید. [۱۲۴]
یعقوبی، احمد، ج۲، ص۲۱۲، تاریخ، بیروت، دارصادر.
بنابر یک روایت، اشعث از قصد شوم ابن ملجم آگاه شد و آن را به اطلاع امام علیهالسلام نیز رساند، اما با پاسخ آن حضرت رو به رو شد که میگفت «او هنوز مرا نکشته است». [۱۲۵]
مبرد، محمد، ج۳، ص۱۱۱۷، الکامل، به کوشش محمد احمد دالی، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
در غالب روایات آمده که اشعث اندک زمانی پیش از ورود امام علیهالسلام به مسجد کوفه، به ابن ملجم جملهای بدین مضمون گفت که پیش از دمیدن صبح در مقصود خود شتاب کند. این گفته را حجر بن عدی کندی یا عفیف کندی که در مسجد حضور داشتند، شنیدند و همان موقع توطئه شهادت امام علیهالسلام را به او نسبت دادند و البته اشعث انکار کرد. [۱۲۶]
ابن ابی الدنیا، ابوبکر، ج۱، ص۹۴، «مقتل امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام»، به کوشش عبدالعزیز طباطبایی، تراثنا، قم، ۱۴۰۸ق، س ۳، شم ۳.
[۱۲۸]
بلاذری، احمد، ج۲، ص۴۹۳- ۴۹۴، انساب الاشراف، به کوشش محمدباقر محمودی، بیروت، ج ۲، ۱۳۹۴ق/ ۱۹۷۴م.
[۱۲۹]
ابوالفرج اصفهانی، علی، ج۱، ص۳۴، مقاتل الطالبیین، به کوشش احمد صقر، قاهره، ۱۳۶۸ق/۱۹۴۹م.
[۱۳۰]
مسعودی، علی، ج۳، ص۱۶۵-۱۶۶، مروج الذهب، به کوشش شارل پلا، بیروت، ۱۹۶۵م.
بنابر روایات، اشعث از توطئه آگاهی داشته، و بلکه مراقب اجرای آن نیز بوده است. این موضوع در رسالهای از یکی از اباضیان معاصر چندان تبلور یافته که تمام توطئه را به اشعث نسبت میدهد و به گمان او، ابن ملجم کندی بود و کندیان در شمار خوارج نبودهاند. [۱۳۳]
سلیمان بن داوود، الخوارج هم انصار الامام علی علیهالسلام، ج۱، ص۱۹۳ به بعد، قسنطینه، ۱۴۰۳ق.
[۱۳۴]
شهیدی، جعفر، ج۱، ص۱۳۴، تاریخ تحلیلی اسلام، تهران، ۱۳۶۳ش.
زندگی اشعث، پس از شهادت امام علی علیهالسلام دیری نپایید و مرگ وی اندکی پس از آن - به روایتی به فاصله ۴۰ روز - در ۶۳ سالگی در رسید، یعنی احتمالاً او در ذیحجه ۴۰/آوریل ۶۶۱ درگذشته است. [۱۳۵]
خلیفة بن خیاط، تاریخ، ج۱، ص۲۲۸، به کوشش سهیل زکار، دمشق، ۱۹۶۶م.
[۱۳۶]
خلیفة بن خیاط، طبقات، ج۱، ص۷۱، به کوشش اکرم ضیاء عمری، ریاض، ۱۴۰۲ق/ ۱۹۸۲م.
[۱۳۷]
ابن عدیم، عمر، ج۴، ص۱۹۱۸- ۱۹۱۹، بغیة الطلب، به کوشش سهیل زکار، دمشق، ۱۴۰۹ق/۱۹۸۸م.
[۱۳۸]
ابن حبان، محمد، ج۱، ص۴۵، مشاهیر علماء الامصار، به کوشش فلایشهامر، قاهره، ۱۳۷۹ق.
[۱۳۹]
خطیب بغدادی، احمد، ج۱، ص۱۹۷، تاریخ بغداد، قاهره، ۱۳۴۹ق.
[۱۴۰]
ذهبی، محمد، ج۲، ص۴۲، سیر اعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت، ۱۴۰۴ق/ ۱۹۸۴م.
در برخی مآخذ از سال ۴۲ق - پس از صلح امام حسن علیهالسلام - به عنوان تاریخ مرگ او یاد شده است. [۱۴۱]
بلاذری، احمد، ج۱، ص۱۰۲، فتوح البلدان، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۶۳م.
[۱۴۳]
ابن عبدالبر، یوسف، ج۱، ص۱۳۴، الاستیعاب، به کوشش علی محمد بجاوی، قاهره، ۱۳۸۰ق/۱۹۶۰م.
۱۷ - اشعث از اشراف و ثروتمندان کوفهاشعث از اشراف و ثروتمندان کوفه بود و داستانهایی از ثروت او نقل شده است. [۱۴۴]
بحشل، اسلم، ج۱، ص۱۶۰، تاریخ واسط، به کوشش کورکیس عواد، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
[۱۴۵]
ثعالبی، عبدالملک، ج۱، ص۸۸ - ۸۹، ثمار القلوب، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۸۴ق/۱۹۶۵م.
[۱۴۶]
ابن عدیم، عمر، ج۴، ص۱۹۱۴، بغیة الطلب، به کوشش سهیل زکار، دمشق، ۱۴۰۹ق/۱۹۸۸م.
[۱۴۷]
ذهبی، محمد، ج۲، ص۴۱، سیر اعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت، ۱۴۰۴ق/ ۱۹۸۴م.
گفتهاند او نخستین کس بود که خود سواره میرفت و مردانی کنارش راه میسپردند و این یادآور رفتار پادشاهان و امراست. ۱۸ - اشعث از صحابهاشعث از صحابه حضرت رسول صلیاللهعلیهوآله شمرده شده، و از طریق او احادیثی نیز نقل شده است. [۱۴۹]
احمد بن حنبل، مسند، ج۵، ص۲۱۱-۲۱۲، بیروت، دارصادر.
[۱۵۰]
طبرانی، سلیمان، ج۱، ص۲۰۳، العجم الکبیر، به کوشش حمدی عبدالمجید سلفی، قاهره، مکتبة ابن تیمیه.
[۱۵۱]
ابن عبدالبر، یوسف، ج۱، ص۱۳۴، الاستیعاب، به کوشش علی محمد بجاوی، قاهره، ۱۳۸۰ق/۱۹۶۰م.
[۱۵۲]
مزی، یوسف، ج۱، ص۷۶- ۷۸، تحفة الاشراف، بمبئی، ۱۳۸۴ق/۱۹۶۵م.
کسانی از طبقه تابعین چون شعبی ، ابووائل و قیس بن ابی حازم از او حدیث روایت کردهاند. [۱۵۳]
ذهبی، محمد، ج۲، ص۳۸، سیر اعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت، ۱۴۰۴ق/ ۱۹۸۴م.
۱۹ - نقش فرزندان اشعث در حوادث سیاسینفوذ و ریاست اشعث بر قبیله کنده در کوفه، از طریق خانوادهاش که هر یک آنان از بزرگان شهر محسوب میشدند، اعمال میگردید. فرزند بزرگش محمد، از امفروه خواهر ابوبکر، در دستگیری حجر بن عدی ، صحابی امیرالمؤمنین علیهالسلام شرکت فعال داشت. او از امیران مورد اعتماد زیاد بن ابی سفیان و ابن زیاد بود و در دستگیری و قتل هانی بن عروه و مسلم بن عقیل در آستانه واقعه کربلا ، شرکت جست. فرزند دیگر او، قیس، از کسانی بود که امام حسین علیهالسلام را به کوفه دعوت کرد، با اینهمه، به لشکر شام پیوست و مکاتبه با آن حضرت را انکار کرد و همو بود که پس از شهادت امام علیهالسلام جامه از پیکر آن حضرت ربود. جعده دختر اشعث که با نیرنگ پدر به همسری امام حسن مجتبی علیهالسلام درآمد، [۱۶۲]
بلاذری، احمد، ج۳، ص۱۴، انساب الاشراف، به کوشش محمدباقر محمودی، بیروت، ج ۳، ۱۳۹۷ق/ ۱۹۷۷م.
به فریب معاویه ، آن حضرت را مسموم کرد. [۱۶۳]
بلاذری، احمد، ج۳، ص۵۵، انساب الاشراف، به کوشش محمدباقر محمودی، بیروت، ج ۳، ۱۳۹۷ق/ ۱۹۷۷م.
[۱۶۴]
ابوالفرج اصفهانی، علی، ج۱، ص۷۳، مقاتل الطالبیین، به کوشش احمد صقر، قاهره، ۱۳۶۸ق/۱۹۴۹م.
[۱۶۵]
درباره دیگر فرزندان و خاندان او، نک، ج۱، ص۴۵۲، ابن حبیب، محمد، المحبر، به کوشش ایلزه لیشتن اشتتر، حیدرآباد دکن، ۱۳۶۱ق/۱۹۴۲م.
[۱۶۶]
درباره دیگر فرزندان و خاندان او، نک، ج۸، ص۲۴۹، ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، بیروت، دارصادر.
خانواده اشعث حتی تا سده ۳ق نیز در کوفه، در حوادث سیاسی غالباً به نفع حاکمان نقش داشتند و همواره به نیرنگ بازی شهره بودند و چون یکی از ایشان خواست به خدمت حضرت صادق علیهالسلام برسد، آن حضرت نپذیرفت. [۱۶۷]
کشی، محمد، ج۱، ص۴۱۲-۴۱۳، معرفة الرجال، اختیار طوسی، به کوشش حسن مصطفوی، مشهد، ۱۳۴۸ش.
۲۰ - تفاوت اشعث بن قیس با اشعث بن سعدبرخی اشعث بن سعد را به اشتباه اشعث بن قیس دانسته و او را جزء شهداء برشمرده اند. [۱۶۸]
ياران پايدار، ص۲۲.
[۱۶۹]
رمز المصيبة ج۲، ص۱۶۰.
و حال آن که اشعث بن قیس از دشمنان سیدالشهداء علیه السلام بوده است. [۱۷۰]
المفيد فى ذكرى السبط الشهيد، ص۱۲۷.
[۱۷۱]
تسلية المجالس ج۲، ص۳۲۴.
۲۱ - فهرست مطالب(۱) ابراهیم بن محمد ثقفی، الغارات، به کوشش جلالالدین محدث ارموی، تهران، ۱۳۵۵ش. (۲) ابن ابی الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، به کوشش محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۷۸ق/۱۹۵۹م. (۳) ابن ابی الدنیا، ابوبکر، «مقتل امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام»، به کوشش عبدالعزیز طباطبایی، قم، ۱۴۰۸ق، س ۳، شم ۳. (۴) ابن اثیر، علی، اسد الغابه، قاهره، ۱۲۸۰ق. (۵) ابن اثیر، علی، الکامل. (۶) ابن اعثم کوفی، احمد، الفتوح، حیدرآباد دکن، ۱۳۸۹ق/۱۹۶۹م. (۷) ابن حبان، محمد، مشاهیر علماء الامصار، به کوشش فلایشهامر، قاهره، ۱۳۷۹ق. (۸) ابن حبیب، محمد، المحبر، به کوشش ایلزه لیشتن اشتتر، حیدرآباد دکن، ۱۳۶۱ق/۱۹۴۲م. (۹) ابن حبیش، عبدالرحمان، الغزوات، به کوشش سهیل زکار، دمشق، ۱۴۱۲ق/۱۹۹۲م. (۱۰) ابن حجر، احمد، الاصابه، قاهره، ۱۳۲۸ق. (۱۱) ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، بیروت، دارصادر. (۱۲) ابن سلام اباضی، بدء الاسلام و شرائع الدین، به کوشش ورنر شوارتز و سالم بن یعقوب، ویسبادن، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶م. (۱۳) ابن عبدالبر، یوسف، الاستیعاب، به کوشش علی محمد بجاوی، قاهره، ۱۳۸۰ق/۱۹۶۰م. (۱۴) ابن عدیم، عمر، بغیة الطلب، به کوشش سهیل زکار، دمشق، ۱۴۰۹ق/۱۹۸۸م. (۱۵) ابن فقیه، احمد، البلدان، بهکوشش یوسفهادی، بیروت، ۱۴۱۶ق/ ۱۹۹۶م. (۱۶) ابن قتیبه، عبدالله، المعارف، به کوشش ثروت عکاشه، قاهره، ۱۹۶۰م. (۱۷) ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، به کوشش مصطفی سقا و دیگران، بیروت، داراحیاء التراث العربی. (۱۸) ابوالفرج اصفهانی، علی، الاغانی، قاهره، دارالکتب المصریه. (۱۹) ابوالفرج اصفهانی، علی، مقاتل الطالبیین، به کوشش احمد صقر، قاهره، ۱۳۶۸ق/۱۹۴۹م. (۲۰) ابوقحطان، خالد، «سیره»، ضمن السیر و الجوابات، به کوشش سیده اسماعیل کاشف، عمان، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م. (۲۱) ابوهلال عسکری، حسن، الاوائل، به کوشش محمدسید وکیل، مدینه، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۶م. (۲۲) احمد بن حنبل، مسند، بیروت، دارصادر. (۲۳) اسکافی، محمد، المعیار و الموازنه، به کوشش محمدباقر محمودی، بیروت، ۱۴۰۲ق/۱۹۸۱م. (۲۴) بحشل، اسلم، تاریخ واسط، به کوشش کورکیس عواد، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م. (۲۵) بخاری، محمد، التاریخ الصغیر، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶م. (۲۶) بلاذری، احمد، انساب الاشراف، به کوشش محمدباقر محمودی، بیروت، ج ۲، ۱۳۹۴ق/ ۱۹۷۴م. (۲۷) بلاذری، احمد، انساب الاشراف، به کوشش محمدباقر محمودی، بیروت، ج ۳، ۱۳۹۷ق. (۲۸) بلاذری، احمد، فتوح البلدان، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۶۳م. (۲۹) پیگولوسکایا، اعراب در حدود مرزهای روم شرقی و ایران، ترجمه عنایت الله رضا، تهران، ۱۳۷۲ش. (۳۰) تقیزاده، حسن، از پرویز تا چنگیز، تهران، ۱۳۴۹ش. (۳۱) ثعالبی، عبدالملک، ثمار القلوب، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۸۴ق/۱۹۶۵م. (۳۲) حمزه اصفهانی. (۳۳) سنی ملوک الارض و الانبیاء، بیروت، دارمکتبة الحیاة. (۳۴) خطیب بغدادی، احمد، تاریخ بغداد، قاهره، ۱۳۴۹ق. (۳۵) خلیفة بن خیاط، تاریخ، به کوشش سهیل زکار، دمشق، ۱۹۶۶م. (۳۶) خلیفة بن خیاط، طبقات، به کوشش اکرم ضیاء عمری، ریاض، ۱۴۰۲ق/ ۱۹۸۲م. (۳۷) دینوری، احمد، الاخبار الطوال، به کوشش عبدالمنعم عامر، قاهره، ۱۹۶۰م. (۳۸) ذهبی، محمد، سیر اعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت، ۱۴۰۴ق/ ۱۹۸۴م. (۳۹) زمخشری، محمود، المستقصی من امثال العرب، بیروت، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۷م. (۴۰) سلیمان بن داوود، الخوارج هم انصار الامام علی علیهالسلام، قسنطینه، ۱۴۰۳ق. (۴۱) شهیدی، جعفر، تاریخ تحلیلی اسلام، تهران، ۱۳۶۳ش. (۴۲) طبرانی، سلیمان، العجم الکبیر، به کوشش حمدی عبدالمجید سلفی، قاهره، مکتبة ابن تیمیه. (۴۳) طبری، تاریخ. (۴۴) کشی، محمد، معرفة الرجال، اختیار طوسی، به کوشش حسن مصطفوی، مشهد، ۱۳۴۸ش. (۴۵) کلبی، هشام، نسب معدو الیمن الکبیر، به کوشش محمود فردوس العظم، دمشق، دارالیقظة العربیه. (۴۶) مبرد، محمد، الکامل، به کوشش محمد احمد دالی، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م. (۴۷) مجمل التواریخ و القصص، بهکوشش محمدتقی بهار، تهران، ۱۳۱۸ش. (۴۸) مزی، یوسف، تحفة الاشراف، بمبئی، ۱۳۸۴ق/۱۹۶۵م. (۴۹) مسعودی، علی، مروج الذهب، به کوشش شارل پلا، بیروت، ۱۹۶۵م. (۵۰) مفید، محمد، الارشاد، قم، ۱۴۱۳ق. (۵۱) نصربن مزاحم، وقعة صفین، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، ۱۳۸۲ق/۱۹۶۲م. (۵۲) نولدکه، تئودور، تاریخ ایرانیان و عربها در زمان ساسانیان، ترجمه عباس زریاب، تهران، ۱۳۶۰ش. (۵۳) نهج البلاغه. (۵۴) واقدی، محمد، الردة، به روایت ابن اعثم کوفی، به کوشش محمد حمیدالله، پاریس، ۱۴۰۹ق/۱۹۸۹م. (۵۵) یعقوبی، احمد، تاریخ، بیروت، دارصادر. ۲۲ - پانویس
۲۳ - منبعدانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «اشعث بن قیس کندی»، ج۹، شماره۳۵۶۴. جمعی از نویسندگان، پژوهشی پیرامون شهدای کربلا، ص۹۸. ردههای این صفحه : اصحاب پیامبر | امام حسین | تاریخ معصومان | دشمنان امام حسین | راویان حدیث از پیامبر | رجال | محدثان قرن ۱ (قمری)
|